کامران پارسینژاد/
تصویرگری شخصیت، منش، باورها، سیاستهای خرد وکلان و زندگی خصوصی محمدرضا پهلوی پس از پیروزی انقلاباسلامی، آنچنان که توقع میرود در آثار داستانی رخ نداده است.
در وادی ادبیات داستانی اصولاً پرداختن به زندگی و شخصیت افراد حقیقی شناخته شدهای که در تاریخ نقش مهمی ایفا کردهاند یا در زیرگروه داستانهای تاریخی قرار میگیرد یا زندگینامه داستانی.
در داستانهای تاریخی جدای طرح حوادث متنوع و مختلف، فرد خاص به عنوان یکی از شخصیتهای داستانی چه قهرمان، چه شخصیت فرعی داستان انتخاب میشود، اما در زندگینامه داستانی تمام اثر حولمحور شخصیت موردنظر قرار میگیرد. پس از پیروزی انقلاباسلامی توقع میرفت ژانر رمان تاریخی پیرامون انقلاباسلامی مورد توجه قرار گیرد که متأسفانه به دلایل مختلف چون بروز جنگ هشت ساله این اتفاق نیفتاد. در این میان نویسندگان پس از انقلاب نیز آنچنان تمایلی به تصویرگری چهره شاه و سایر اعضای حکومت پهلوی از خود نشان ندادند. خاصه در بخش زندگینامه داستانی بسیاری از شخصیتهای انقلابی و مبارز مورد توجه قرار گرفتند، اما یک نفر درباره محمدرضا پهلوی زندگینامه داستانی خلق نکرد. بیشک بسیاری از جوانان که دوران انقلاب را تجربه نکرده بودند، هیچگونه اطلاعی از شخصیت و منش شاه ندارند. مطالعه کتابهای تاریخی هم نمیتواند تمام ابعاد تاریخی زندگی شاه را مشخص کند؛ چرا که تاریخ همواره به مسائل کلی میپردازد و ریزهکاریهای زندگی افراد حقیقی را مشخص نمیکند. این ادبیات داستانی است که میتواند تمام ابعاد زندگی و شخصیتی افرادی چون محمدرضا پهلوی را مشخص کند. در وادی رمان تاریخی انقلاباسلامی، تعداد معدودی از نویسندگان چون محمدعلومی در رمان «پادشاه در کوچه دلگشا» و محمدکاظم مزینانی در رمان«شاه بیشین» شخصیت شاه را تصویرگری کردند، اما آنچنان که توقع میرود در آثاری از این دست هم چهره حقیقی شاه خلق نشده است. میطلبد در این وادی به صورت جدی دست به کار شد و تمام نقصانهای موجود را برطرف کرد. برای همگان مشخص است شاه دچار مشکلات بزرگ روحی و روانی چون ترس، بزرگبینی و قدرتطلبی بود و اشتباهات بزرگی را مرتکب شد. در این راستا میطلبد نویسندگانی که به علوم روانشناختی تسلط دارند اقدام به خلق رمانهای روانشناختی درباره زندگی شاه کنند. در تمام دنیا رسم بر این است که براساس شخصیت افراد تأثیرگذار تاریخی رمانهای روانشناختی خلق شود. در دوران پهلوی بسیاری از رویدادهای مهم سیاسی چون کودتای 28 مرداد، سقوط دولت مصدق و... هنوز به درستی در عالم رمان مطرح و واکاوی نشده است چه برسد به اینکه نقش شاه و نوع برخورد و عملکرد او در ارتباط با این مسائل مطرح شده باشد. معدود آثاری که نیم اشاراتی هم به زندگی شاه داشتند غالباً نتوانستهاند چهره حقیقی شاه را ترسیم کنند . آنچنان که در رمان«شاه بیشین» شخصیت شاه به درستی طراحی نشده است. در شرایط کنونی که بسیاری از جوانان هیچ آگاهی و شناختی از دوران پهلوی و زندگی محمدرضا ندارند و تحتتأثیر برخی جریانها اطلاعات اشتباه دریافت میکنند، پرداختن به شخصیت شاه و درشتنمایی زندگی و باورهای او امری بسیار مهم است. منتها در این راستا باید جانب عدالت را رعایت کرد و با نگاهی کاملاً تحلیلی به شخصیت اصلی شاه پرداخت.در این ارتباط باید دید دغدغه و پرسشهای جوانان امروز چیست و براساس آن به واکاوی شخصیت شاه و اتفاقهای پیرامون او پرداخت. در غیر این صورت جوانان به مطالعه اینگونه رمانها علاقهمند نمیشوند. در چنین شرایطی میطلبد تا نویسندگان علاقهمند را ترغیب به نگارش رمان در این وادی کرد و این کار زمانی نتیجه میدهد که نویسنده به مباحث علوم اجتماعی، سیاسی، فلسفی و تاریخی اشراف کامل داشته باشند.
نظر شما